خدا
با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار اما نه نعمتش
را از من گرفت نه گناهانم را فاش کرد!
اگر اطاعتش را کنم چه ميکند؟!
 دكتر علی شريعتی
 

 

به شانه هاي تو اعتباري نيست
كه اين تكيه گاه ناامن
هميشه جايي كه نبايد مي لغزد

 

 

دلم یه آغوش می‌خواد ،
حرفمو دلتنگیم همش بهانه است

 


سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق اين بار به ديوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولي
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

 

 

دلم تنگ تنگه واسه خاطراتت که کهنه نميشن
دلم تنگ تنگه براي يه لحظه کنار تو بودن


اگر همون قدر که ستاره در آسمون هست ماه بود، باز هم آسمون بدون تو سياه بود!
 
 
هر وقتــ دلــ کسی رو شکوندی
یه میخــ بزنــ به دیوار ....
وقتی دلشــ و به دستــ اوردی میخــ از دیوار در بیار ...
ولی همیشه جــای میخــ رو دیوار میمونه ..!

کاش همیشه آرام بود..
زندگی را می گویم..
گاهی مثال موج
توان اختیارش نیست....

 

آخر همه چیز خوب میشه ......... اگه نشد بدون هنوز به آخرش نرسیدی
 

 

هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار
که دریایی از نا امیدی است
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است

 

 

ميخوام حست کنم تا که بتونم عشقو بشناسم
اگه ياريم کني شايد بتونم عاشقت باشم

 

 

اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو
برداره و ببره تحویل بده
با دیدن غمهای دیگران
آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت
و به خونه بر می گشت

 


ما همه دچار يك تنهايي مرموزيم
كه روي ديوارهايمان
طرح شكسته ي يك خانه با دودكش پردود ميكشيم
و پشت پنجره مان هميشه كسي منتظر است
و هميشه كسي هست كه هرگز نمي آيد

 

دلم می خواهد
کمی خدا...
کمی سکوت...
کمی دل بریدن....
کمی گریه....
و یک آغوش آسمانی

 

 

همه چیز می گذره ، ناراحت نباش ،
همه چی دوباره آروم میشه...!
نه جانم ، این همه چیز که ازش حرف میزنید
همون قطاره و من همون آدم وسط ریله قطار...!
بعد گذشتنش دیگه هیچی ازم نمونده ... له شدم..

 

خوابيده بودم گــــابوس مي ديدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم
افسوس....
يادم رفته بود كه از نبــودنت به خواب پناه برده بودن

 


شیشه ای میشکند...!
یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟!
یک نفر میگوید شاید این رفع بلاست
دیگری میگوید شیشه را باد شکست
دل من سخت شکست
هیچکس هیچ نگفت غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم
ارزش قلب من
از شیشه پنجره هم کمتر بود......
 


این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است



وقتي خواستم زندگي کنم راهم را بستند وقتي خواستم ستايش کنم گفتند 
خرافات است وقتي خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتي گريستم
 گفتند بهانه است وقتي خنديدم گفتند ديوانه است دنيا را نگه داريد مي خواهم پياده شوم




روی دوچرخه ی مردانه ی
توی حیاط
برف نشسته
به جای تو
چــــــرا ؟




تمام من را از بودنت کم می کنم ..

برو !!

برو و مطمئن باش اضافه بار نخواهی داشت ..

خوب می دانم ،

خوب می دانی
می روی و تمامـ َت اینجا می ماند ..
می مانم
و
تمامـ َم را می بری ..




وقتی شب سفره اش را بر روی دلم پهن می کند....
غم عالم بر روی دلم سنگینی می کند.
شب دل من بی ستاره ست.



دلم گرفته هوای تو رو کرده نمیدونم کجا دنبالت بگردم
نمیدونم چه جوری صدات کنم که بشنوی
وقتی نیستی من اینجا تنها بی تو میمیرم و نفس ندارم
پس بیا و مال من باش عشقم
من طاقت دوری تو رو ندارم دیگه بی تو نمیتونم

 


بغض ات، در گلوی من گیر کرده است!

دلم را بده، بغض ات را بگیر!!!



فلسفه ی ِ تنهائی را ...

هر چقدر هم خوب بافته باشند ...

بی قواره به تن ِ آدم زار می زند ...

 

در زنـدگی یـاد گرفتـم
دوسـت شوم
بخـندم
گريـه كنم
گاهي بغـض كنم
ببخشـم
ولي اي كـاش
يـاد ميگرفـتم
كـه گاهـي
فقـط گـاهي نيـز فرامـوش كنـم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com